کتابخونه ی ممنوعه ی هاگوارتز

کتابخونه ی ممنوعه ی هاگوارتز

دانلود کتاب (مخصوصا فانتزی)
کتابخونه ی ممنوعه ی هاگوارتز

کتابخونه ی ممنوعه ی هاگوارتز

دانلود کتاب (مخصوصا فانتزی)

دارن شان اری یا نه ؟؟؟

سلام بچه ها همون طور که قول داده بودم نقد خودمو نتوشتم.خوب بگذریم بریم رو بحث اصلی این نقد تو 10 دقیقه نوشته شده و هیچ پشتوانه ادبی نداره فقطو فقط از روی تصورات ذهنی خودمه که از داستان دارن شان داشتم وخاهشا اگه میخاید این نقدو رو وبلاگ خودتونم بزنید منبعشو ذکر کنید. داستان دارن شان همون طور که میدونید تو دسته ترسناک قرار میگیره که اون خودشم جای بحث داره که چرا داستان های حال بهم زن دارن شان باید تو دسته ی ترسناک قرار بگیره از اون گذشته چرا باید 90٪ افراد تو کتاب دارن شان بمیرن؟؟؟ به نظر شما این داستانو ترسناک تر میکنه یا داستانو تبدیل میکنه به یه ترولوژی غم انگیز که شخصیت اصلی داستان ( نمیشه کسیو اسم برد چون نمیدونم کدومشونو بگم . بگ . گروبیچ . گرابز همشون یه کسایی رو از دست دادن )دست میزنه. چرا گرابز گریدی ترسو همین طوری شجاع میشه به نظر شما این یکم اغراق امیز نیست که یهو  گرابز به یه قهرمان که از ترس هیچ بویی نبرده تبدیل میشه(میزنه دکو پوز شیاطینو میاره پایین). در مورد بک  به نظر شما برای یک دختر 14 ساله دیدن این صحنه ها لذت بخشه؟؟؟. حالا بریم رو بحث   اصلی که نقد جای خود دارد. داستان های دارن شان از نظر ساختاری بسیار زیبا پیکره بندی شده ( از دید اول شخصش که حرف نداره و داستان پر مسمایی که درست کرده ) ولی تو بعضی جاها میبینیم که داستان وامیره تو شهر اسلاتر میبینید که از بعضی جهات داستان یه کپی جالب از دست نوشته های جی ار ار تالکین میشه (نویسنده ارباب حلقه ها) مث زمانی که برای ورود به دنیای شیاطین باید دروازه باز کرد یا زمانی که شیاطین بخوان به زمین بیان باید یه مغ خودشو قربانی کنه  اگه توجه کنید میبینید که داستان دارن شان چیز های نو اورانه زیادی نداره فقط جذابیت قهرمانانه ی داستان که همون گروه سه نفره که کاگاشو تشکیل میدن باعث شده که داستان طرف دارای زیادیو دور خودش جمع کنه . و یه چیز دیگه تو داستانای دارن شان وجودیت خدا زیر سوال میره(نمیخام اخوندی حرف بزنم ولی باید باور کرد که همینه) همون طور که خوندید تو قسمت های پایانی جوری میشه که گروه سه نفره(ترینیتی به معنای سه نفره یه کلمه ی باستانی فراماسونری که من خودم  علاقه زیادی بهش دارم) به یه جور خدا که نه نیاز به خوردنو اشامیدنو و.... داره تبدیل میشه همون خدایی که عربا به اون میگن الله و ما میگیم اورمزد یا اهورامزدا  ولی میبینیم که دارن شان با یه حقه زیرکانه از زیر این بار که به اون لقب ترویج بی خدایی بزنن فرار میکنه تو یه قسمت که گرابز به بک میگه (زمانی که به کاگاش تبدیل شدن) به نظر تو خداییم وجود داره اون جواب مبده به نظر من هیچ چیز بی دلیل به وجود نیومده . و یه چیز جالب تر دارن شان تو کتاب بک (کتاب سوم نبرد با شیاطین ) مسحیا رو باعث ورود شیاطین به  سرزمین بک(فک کنم ایرلند امروزی چون خود دارن شانم ایرلندیه) میدونه به همین دلیل برادر اون جادوگری(اسمش یادم رفته ) که همراه اونا میومد برای شیاطین تونل باز کرده بود. همین جا نقد خودم بدون یه پایان خوب به پایان میبرم همون طور که دارن شان میگه هیچوقت یه پایان خوب وجود نداره تو میتونی زندگی تو ادامه بدی ولی هیچوقت منتظر به خوبی و خوشی زندگی کردن نباش. به زو دی نقد سرزمین اشباح رو هم مینویسم خوش حال میشم با نظرات کمتون  از فانتزی فارس حمایت کنید به زودی یه وبلاگ دیگه  راه میندازم توی  اون بچه های هری پاتریو جمع میکنم همه با هم یه  دنیای فانتزی درست کنیم (ویزاردینگ ورلد ).

نظرات 8 + ارسال نظر
سحر جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ب.ظ http://00tanha00.blogfa.com/

سلامممممممم خوفی داداشی؟
چه خبر؟ مرسی قربونت
شما لطف داری
خیلی وقته این وبلاگ دستم بود
اما به خاطر کم حوصلگیم بهش رسیدگی نمی کردم
مرسی از اینکه همیشه به یادم بودی
موفق باشی

اجی سحررررررررر ر بوووووووووس گلم خوووووووووفی؟؟عسیسمی

شهر اموات شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.magic-world.blogfa.com

با درود به البوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدور:

ضمن تشکر از حضور شما در شهر اموات, باید به اطلاع شما همکار عزیز برسانم که هرکس که به توضیحات بلاگ مراجعه کنه علاوه بر اینکه به دنیای فانتزی پی میبره , دنیای تخیل رو هم میشناسه.
و نظرات شما در" شهر اموات" نشان دهنده اعتماد به نفس سرشار شماست.
همچنین قابل ذکر است که مدرسه هاگوارتز حدود 1ماه است که بسته شده و بعد از فوت آلبوس دامبلدور اصلی جانشین آخر ایشون" هرمیون جین گرنجر چهارم" سرپرستی مدرسه رو به عهده گرفت و....(برای اطلاع بیشتر از آلبوس دامبلدور واقعی گفتم)

شما هم اگه کمی در این باره در شهر ها و گروه ها مطالعه کنید خیلی خوب میشه.



موسس شهر اموات
لارما لین

Andromeda یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:33 ب.ظ http://room-of-requirement.blogfa.com

نقد خیلی خوبی بود! البته اگه به نقد نویسی علاقه داری بهت پیشنهاد می کنم "استعداد های درخشان ردیف چند قطعه چند" از رضا امیرخانی را بخونی.
پ.ن. من هم شما رو با نام کتابخوانه ممنوعه لینک می کنم.

mosy پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ

به نظر من که داستان های دارن شان ترسناک نیستن. ولی همین کشته شدن زیاد و چیز های دیگه باعث می شه که این کتاب متفاوت باشه.
موفق باشید.

Niloofar سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ

خوب بود با بعضی هاش موافق بودم.
ولی باید چند تا چیز و بگم .
یکی اینکه بک جلد چهاره نه سه یکی هم اینکه بگ نیست بکه .بعدیشم اینکه گروبیچ و گرابز یکی اند. یکی هم من فکر میکنم (البته فقط من)بک از دیدن قتل ها وخونریزی ها لذت نمی برد اما چون کاهنه بود و نیروی عجیبی داشت کاری رو میکرد که بهش تعلق داشت.
اما در کل مرسی

dorod .bale va bazam bale in eshtebah ke man khaili vaghta tekrar kardam gerabz gereidi va bak midonam. va dar morde kahen shayad be khater in ke fahmidim dar akhar dastan baradaresh mosabeb hame chiz bode jazabiati baray khondan jeld hay bad ijad shode. khosh bashid va payande va eydeto mobarak

غزل دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:26 ب.ظ

مخصوصا آخرش خیلی بد بود.
و گرابز ابتدا آسمان ها و زمین را آفرید...

مهرداد دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 06:42 ب.ظ http://mkhaledy.blogfa.com

نقدتون کاملادرسته امابایددانست که به دلیل محدودیت های زیادی که برای نویسنده های فانتزی وترسناک برای نوشتن داستان به وجودمیادخیلی وقت هانوشته ی نویسنده هاتحت تاثیرنوشته های دیگه قرارمی گیره که به نوعی خودش برای طرفداران این سبک جذابه
وبه خاطرنقددیگه تون ازدارن شان بایدبگم که به نظریکی ازمهم ترین دلایل جذابیت بسیارداستان های این نویسنده بزرگ همینه که میتونه به خوبی حس های مختلفی روواردداستان هاش کنه تاداستانهاش یک رنگ وبی حس نشن
باتشکرمهردادخالدی نویسنده ی دهستان های ترسناک فانتزی ودراماتیک

فاطمه جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 03:00 ب.ظ

عزیزم نقدت جالب بود ولی با بیشتر جاهاش باهات موافق نبودم مثلا اونجایی که میگی از نویسنده ارباب حلقه ها تقلید کرده خب چه عیبی داره الهام گرفتن از کار دیگران هیچ اشکالی نداره تازه یحاهایی کمکم میکنه و اینکه میگی دارن شان چرا بیشتر شخصیاتاشو میکشه و بنظرم اینکارش خیلی بجا و درست بوده و داستان رو جذاب تر کرده و خیلیم تراژدیش نکرده ینی داستانش انقد قسمتای جالب داره که خیلی رو مرگ شخصیتاش تمرکز نمیشه و اونجا که گفتی گرابز به بک میگه بنظرت خدای وجود داره یا نه ؟خب بکم میگبه هیچ چیز بی دلیل بوجود نیومده که اینم ینی بله خدا وجود داره. (حالا راجع این بحث خداشناسیش چیز بیشتری نمیگم چون ازش خیلی سر در نمیارم) و یچیز دیگه اینکه همونطور که تو داستانش گفته شد گرابز یه گریدی خاصه ینی قدرتای خاصی داره نسبت به بقیه ی اجدادش تو فاجعه ی اسلاتر هم تحت تاثیر جادوی اون مکان قرار گرفت و قدرت جادوش خیلی قویتر از حد معمول شد و به قول خودت تونست دکو پوز شیاطینو بیاره پایین.و جایی که باهات موافق بودم اونجاییه که گفتی کتابای دارن بیشترر چندش اوره تا ترسناک بله نظر منم همینه اما از یه جهاتی ترسناکم هس ترسناک که فقط به جن و پری نیس که همینکه توش از شیاطین و موجودات عجیب و غریب استفاده کرده ژانژانرکمی بهه ترسناک تبدیل کرده . اینم از نقد کتاب از نظر من بنظرم همه جلداش فوق العداه بود و من خیلی خیلی لذت بردم و با وجود عیبای خیلی کمی که داشت(انقد داستانش خوب بود که عیباش اصن به چشم نمیاد)بازم عالی بود و مخاطبارو جذب کرد.اما تو نامردی کردیو فقط عیباشو گفتی-_- ولی حالا عب نداره پیش خودت فکر کنو نکات نثبت داستان رو هم یادت بیار .ببخشید خیلی حرف زدم ولی. میخواستم کامل نقد کنم که بازم خیلی کامل نشد بهرحال;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد